موضوع آموزش و یادگیری زبان انگلیسی در این چندین سال اخیر به یکی از موضوعات بسیار مهم و حائز اهمیت در بین جوامع به خصوص جامعه ایرانی تبدیل شده است و همینطور سالهاست که به یکی از دغدغههای اصلی همه مدیران ، مربیان و فعالان این حوزه اختصاص پیدا کرده است . همه میدانیم که موضوع زبان انگلیسی تاثیر زیادی در آینده شغلی افراد و رشد فردی و اجتماعی ما خواهد داشت به همین خاطر افراد و سازمانهای زیادی در سرتاسر جهان تلاش میکنند تا راه حلی هر چند کوتاه مدت برای رسیدن به این هدف پیدا کنند.
در این راه در تلاش برای رسیدن به این هدف ، علی رغم تمام دستاوردهای رایج موجود که خود جداگانه جای بحث و گفتگو دارند ، در مواردی شاهد مسائل و معضلات جدیدی هستیم که روند یادگیری را دچار اختلال و مشکل می سازند و گاهی به خودی خود مانعی برای پیشرفت می شوند. نمونهها و مصداقهای مختلف این ادعا را می توانید در نتیجه معکوس آن در حال افراد جامعه به وضوح مشاهده کرد و دید که هر کدام از این نسخههای پیشنهادی این افراد در تلاش برای علاج این موضوع عوارضی جانبی اما جدی را به مخاطبین و جامعهی هدف خود تحمیل کردهاند که در بیشتر موارد از چشم مخاطبین دور مانده و مغفول ماندهاند. با کمی جستجو در موتورهای جستجوگر، شبکه ها و پیام رسانههای مختلف میتوان با تبلیغات و نمونه های مختلفی از آنها مواجه شد . شیوههای رایج آموزشگاهها، آموزش به کودکان از سنین خردسالی و یا آموزش زبان در منزل یا حین کار و در مواردی حتی یادگیری زبان در خواب و … تا اشکال به ظاهر آکادمیک دیگر تنها چند نمونه از این طیف گسترده را شامل میشوند. ( البته قطعا خواب ما تاثیر زیادی بر فرایند یادگیری ما خواهد داشت ولی این ادعا خود پیش شرطهای مختص خود را دارد ). این شيوه ها و برنامهها همیشه با بسته ها و پیشنهادهای مختلفی همراه هستند که ویترین قابل توجهی را برای مخاطبان و علاقه مندان به این موضوع ایجاد کرده است که در آنها تلاش می شود تا از عنصر جذابیت به عنوان مهمترین ویژگی برای جلب توجه مخاطبین به هر وسیلهای استفاده شود .
در این نوشته قصد ندارم تمام اصول و زیربناهای فکری این جریانها را مورد بررسی قرار دهم که این خود نوشته های مجزایی را می طلبد، اما مهمترین چیزی که قصد بیان آن را دارم این است که بعد از بررسی این جریانها و مکاتب و رویدادها به راحتی میتوان دید که بیشتر این نسخه ها خواسته یا ناخواسته حاصل تجربه ها و باورهای شخصی و اجتماعی آنها است. معجونی از عقاید یا تجربهها و باورهای گروهها و افراد گوناگون در طول تاریخ که به نظر اهمیت رسیدگی به نیازهای جامعه را بیشتر از نیازهای فردی در نظر گرفته اند ،یا به عبارتی در تلاش برای رسیدن به این اهداف گاه عواطف و نیازها و مهارت های در لحظه ی افراد را قربانی اهداف و نیازها و انگیزه های خود کرده اند .( منظور از جامعه در این جا افراد و سازمانهایی می باشند که منافع و انگیزه های مشترکی دارند و از این رویدادها و جریان ها منافع خود را به هر طریق ممکن دنبال میکنند.) البته افرادی هم هستند که این دستاوردها و میراث علمی تاریخ را به داشته ها و شرایط دنیای مدرن ترکیب میکنند و برای خود شیوه یا مکتبی راه می اندازند و به ظاهر و با تکیه برادعاهای غیر حرفهای و عوام فریبانه تلاش میکنند نقاط تاریک و ابهامات کار خود را از نظر مخاطبین خود پنهان نگه دارند .
ناگفته نماند که هر کدام از این رویکردها و شیوهها و بستههای آموزشی همه و همه حاصل تجربههای زیسته و برخاسته از فرهنگ ، اجتماع و عوامل تاثیرگذار دیگر بر فرایندهای شناختی ما میباشند و به نوعی پاسخی است به عطش و نیاز جامعه برای فراگیری زبانی دیگر که در جوامع کنونی از اهمیت زیادی برخوردار است . آموزش زبان انگلیسی در هر دوره و زمان با توجه به نیازها ،فرصتها، تهدیدها و دیگر عوامل تاثیرگذار موجود در قالب رویکردهای مختلفی ظهور و بروز کرده است و هر کدام مزایا و معایب خود را داشته اند.تجربهی سالها کارتجربی در این موضوع آسیبهای جدی و مهم فردی و اجتماعی زیادی را در پی داشته است. این آسیب ها در بیشتر موارد در مقابل دستاوردهای احتمالی چیزی به حساب نمی آیند و حتی شاید خود آنها به مهمترین دلیل برای عدم موفقیت افراد تبدیل شوند و تاثیر معکوس داشته باشند . بیشتر این عوامل آسیب زننده آن قدر در زندگی های روزمره ی ما ریشه دوانده اند که به اشتباه جزئی از جامعه ی رفتاری ما شدهاند و لاجرم بسیار طبیعی و منطقی به حساب می آیند و می دانید که گذشتگان گفته اند ترک عادت نیز بسیار سخت است و در مواردی باعث مرض هم می باشد.
اگر بخواهیم آسیبها و منشا آنها را مطرح کنیم خوب است به یکی از مهمترین منابع آنها که آسیبهای مهمی را در پی دارند تنها اشاره ای کوتاه داشته باشیم. یکی از مهمترین منبع ایجاد اختلال در شخصیت و عملکرد افراد از الگوهای رفتاری غالب در فرهنگ آموزشی ما سرچشمه میگیرد.با نگاهی گذرا به مبانی فکری این نوع رفتارها و واکنش ها میبینیم اغلب این باورها و اصول برآمده از مکتب روانشناسی رفتارگرایی هستند ، که نگاهی حیوانی به انسان دارد. و این نگاه برای رسیدن به اهداف عینی و قابل اندازهگیری تشویق و تنبیه را شرط لازم می داند . تنبیه یا مواخذه ،جایزه و پاداش، اصلاح نا به جا یا افراطی تولیدات زبانی زبان آموزان ، تکلیف های افراطی، کسل کننده و تکرار محور ، تمرکز غیر ضروری بر حفظ لغات و اصطلاحات و رفتارهای گوناگون دیگر از جمله دیگر ابزار مورد رجوع و حاکم بر این نوع تفکر آموزشی می باشد. البته رفته رفته با گسترش رسانه ها پایه های برخی از این باورها رو به سستی گذاشته است و این خود زمینه ساز بروز و ظهور جایگزین های شاید مناسب دیگری باشد. ( اگر چه باز در مواردی هر چند کم میتوان به ناخالصی هایی در هر کدام از آنها پیدا کرد .)
از جمله منابع دیگر آسیب رسان ناشی از عدم شناخت کافی از موضوع زبان و فرایندهای تاثیر گذار بر حوزه های مختلف آن می باشد. این عدم شناخت خود باعث می شود تا گاهی به اشتباه منجر به استفاده از ابزار و امکانات نامناسبی شود و در ظاهر امر اگر چه موفقیتهایی را نیز هر چند کوتاه مدت و مقطعی در پی داشته باشد. برای مثال می توان به استفاده از فیلم ها و انیمیشن های مختلف برای سنین خاصی اشاره کرد که این انتخاب خود در بردارنده ی مفاهیم و محتواها و تاثیرات ناخواسته روحی و جسمی دیگری خواهد شد که می تواند رشد شناختی و جسمی کودک را با تهدیدهایی جدی همراه کند که آثار آن را در آینده ای نه چندان دور شاهد خواهیم بود. البته اینها در نهایت انتخابهای ما خواهند بود و انتخاب های ما برخاسته از میزان شناخت جمعی ما از ارزش ها و اصول مورد توافق و بنیادین ما می باشد و ما به عنوان موجودی انتخاب گر مسئول انتخاب هایمان هستیم. پس لازم است قبل از هر تصمیم و انتخاب جوانب قضیه را به خوبی بررسی کنیم تا انتخاب درستی با توجه به ارزش های بنیادین خود داشته باشیم.
همانطور که می توان حدس زد بخش دیگر آسیبها ناشی از عدم شناخت کافی از انسان و مراحل رشد و مهارتهای ضروری سنین مختلف می باشد که این خود زمینه ساز مشکلات شناختی مختلف در سالهای پیش رو خواهد شد . البته تمام روش ها و شیوه ها نکات مثبتی هم دارند و شاید به صورت دائم یا مقطعی به اهداف مورد نظر دست پیدا کنند اما به جرات میتوان گفت که بیشتر آنها به دلایلی که آورده شد با آسیبها و اختلال های شناختی گوناگون دیگری همراه خواهد شد که ممکن است در برحه ای از زمان ظهور و بروز پیدا کنند و زندگی فردی و اجتماعی فرد را تحت تاثیر خود قرار دهند. البته شناخت و تشخیص اینگونه اختلالات خود مبحثی جداگانه است و پرداختن و ریشه یابی آنها توسط شخص و اطرافیان به سادگی قابل درک نیست. در این جا برای درک بهتر این ادعا مثالی استعاری را مطرح میکنم . یکی از مهمترین ویژگیهای انسان انتخاب گری ست و این یکی از حقوق هر فرد می باشد. این که اختیار زمان و محتوا و دیگر عوامل را داشته باشد ،تا جایی که حتی اختیار داشته باشد محتوایی را نخوانده کنار بگذارد یا نیمه تمام رها کند. اما این موضوع بسیار ابتدایی در بیشتر موارد مورد غفلت واقع میشود و گاهی حتی اختیار این امور به عهده مربی یا آموزشگاه است که تصمیم گیرنده باشد و فرد موظف است تا خود را در این قالبهای دست و پاگیر اسیر کند و در نتیجه گاهی اوقات برچسب تنبلی و بی استعدادی یا هر احساس غلط دیگر را باید سالها با خود به دوش بکشد . اینها بخش کوچکی از نتیجه غفلتها و کوتاهی های دست اندرکاران این حوزه می باشد که با اهداف کوتاه مدت و برای کسب منافع خود به آن دامن میزنند. البته این گونه باورها و شیوه ها زمینه های مختلف فرهنگی خود را میطلبند تا فرصت موج سواری به این افراد داده شود و از آب گل آلود برای خود به هر بهانه ماهی گیری کنند که در کشور ما از این موارد اگر زیاد از حد نباشد ، قطعا کم نیست.